- : پدر الان وقتشه ؟

-: شاید پسرم ، ولی هرشب این اتفاق نمی افته !

-: سالها قبل اینجا چطوری بود ؟ خونه ما الان کنار رودخانه است ولی همیشه شلوغه روی اون پول تازه که زدن پرچمهای بزرگ نصب کردند و ماشین های زیادی از اینجا رد میشن وبه جز اون مغازه های تعمیر ماشین وسروصدای زیادی که هست .

-: سالها قبل اینجا یه جنگل بزرگ بود و رودخانه بزرگ تر وزیباتر . با وجود اینکه کیلومترها از دریا دور بود ولی مرغهای دریایی هر سال می اومدن اینجا وماهی های کپور چاق را شکار می کردند لک لکها قوباغه ها وخرچنگهای بزرگ را قورت میدادن وماهی ها تموم نمیشدن خبری هم از این جاده ومغازه ها وخانه ها نبود یک پل کوچک چوبی هم از این طرف به آن طرف رودخانه می رسید .

داستان کوتاه کوردی شه وا (شبح)با ترجمه فارسی

داستان کوتاه موجودات نیمه شب از بهزاد ساوانا

مینیمال وداستان مینیمال چیست ؟

چگونه یك داستان ناگهانی بنویسیم؟

ها ,ولی ,رودخانه ,های ,ماشین ,سالها ,هم از ,از این ,سالها قبل ,قبل اینجا ,شکار می

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تخصصی نرین مرجع مقالات آموزش سئو در مشهد Japansong حقیقت ساحل و باران طباخي مطالب اینترنتی وبلاگ مطالب اینترنتی سایت لیژن classboard .